«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

ریان بن صلت

آن هنگام كه امام رضا (علیه السلام) به دست مأمون در سال 202 هجری به شهادت رسید، امام جواد (علیه السلام)  هفت سال بیشتر نداشت، شیعیان بغداد و شهرهای دیگر در سوگ آن حضرت می‌گریستند. آن روز ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حكیم، عبدالرحمن بن حجاج و یونس بن عبدالرحمن و عده ای دیگر از بزرگان شیعه در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمده، به عزاداری پرداختند علاوه بر فقدان امام، اینكه چه كسی امامت و زعامت شیعه را به دست خواهد گرفت، شیعیان را در اندوه فرو برده بود. ناگاه یونس بن عبدالرحمان گفت: گریه را رها كنید تا بفهمیم عهده دار ولایت از این پس كیست؟ و تا زمانی كه این كودك (امام جواد علیه السلام) بزرگ شود، برای حل مسائل و مشكلات به چه كسی باید رجوع كنیم.
در این هنگام ریان بن صلت كه از این گفته به شدت ناراحت شده بود، از جای برخاست و با یونس گلاویز شد و گفت: تو تظاهر به ایمان می‌كنی و در دل نسبت به دین شك داری، اگر این كودك حجت خدا در زمین باشد، حتی اگر یك روز از عمر او گذشته باشد، گویا صد سال دارد، سخن او سخن امام كامل و بالغ است و اگر این چنین نباشد؛ حتی اگر هزار سال سن داشته باشد، همانند یكی از مردمان عادی است، سپس گفت: این گونه می بایست درباره امام معصوم اعتقاد داشت.

نام نویسنده: علی بن حسین مسعودی
منبع حکایت: اثبات الوصیه
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی