امام صادق (عليه السلام) جامه زبر كارگرى برتن و بيل دردست داشت و در بوستان خويش سرگرم بود. چنان فعاليت كرده بود كه سراپايش راعرق گرفته بود.
در اين حال، ابوعمر و شيبانى وارد شد! و امام را در آن تعب و رنج مشاهده كرد. پيش خود گفت، شايد علت اينكه امام شخصا بيل به دست گرفته و متصدى اين كار شده اين است كه كسى ديگر نبوده و از روى ناچارى خودش دست به كار شده، جلو آمد و عرض كرد: «اين بيل را به من بدهيد، من انجام مى دهم».
امام فرمود: «نه، من اساسا دوست دارم كه مرد براى تحصيل روزى رنج بكشد و آفتاب بخورد.