خدمت به خلق

میمون بن مهران گفت: نزد امام حسن (ع) نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای فرزند پیامبرفلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم ، برای همین او می خواهد مرا زندانی کند. امام (ع) فرمود: در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم ؛ او عرض کرد: پس شما […]

حق مومن بر مومن

ابان بن تغلب گفت: به همراه امام صادق (ع) مشغول طواف کعبه بودم در اثناء طواف یکی از دوستانم از من خواست که کنار بروم و به حرف و خواسته اش ‌گوش بدهم من دلم نمی خواست که از حضرت جدا شوم ، لذا توجهی به او نکردم در دور بعدی طواف آن شخص به […]

 امانت الهی

حارث گوید: شبی در خدمت امیر مؤمنان (ع)  به صحبت و گفتگو می پرداختیم ، پس در میان سخن عرض کردم برای من حاجتی پیش آمده است. امام (ع) فرمود: ای حارث ! آیا مرا برای بیان نمودن حاجت شایسته می دانی؟ عرض کردم : البته یا علی (ع)  خدا شما را جزای خیر عنایت […]

نتیجه عمل  

در زمان حضرت موسی (ع)  پادشاه ستمگری بود که وی به شفاعت بنده صالح، حاجت مؤمنی را به جا آورد! از قضا پادشاه و مؤمن هر دو در یک روز از دنیا رفتند! مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نموده و سه روز مغازه ها را بستند و عزادار شدند. اما جنازه […]

دینداری علی بن مهزیار

یکی از شخصیت های مورد پسند امام جواد (ع) علی بن مهزیار اهوازی است حسن پسر شمون می‌گوید: نامه ای را که امام جواد (ع) با دست خط خود به علی بن مهزیار نوشته بود خواندم، چنین بود: به نام خداوند بخشنده و مهربان. ای علی بن مهزیار! خداوند بهترین پاداش را به تو عنایت […]

معیار برتری در زندگی

مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام (صادق علیه السلام) تعریف می‌کرد. به خصوص یکی از هم‌سفران خویش را بسیار می‌ستود که چه مرد بزرگواری بود: «ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم، یک‌سره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می‌آمدیم او […]

اتکای به خود

قافله چندین ساعت راه رفته بود. آثار خستگی در سواران و در مرکبها پدید گشته بود. همینکه به منزلی رسیدند که آنجا آبی بود، قافله فرود آمد. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز که همراه قافله بود، شتر خویش را خوابانید و پیاده‏ شد. قبل از همه چیز، همه در فکر بودند که خود […]