و هل الدین الّا الحبّ

برید عجلی می گوید: در محضر امام باقر علیه السلام بودم. مسافری از خراسان که آن راه دور را پیاده طی کرده بود، به محضر امام شرفیاب شد. پاهایش را که از کفش در آورد، شکافته شده و ترک برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نیاورد از آن جا که آمدم، مگر دوستی […]