عمه و دختر برادر دیگر چرا؟
ابن ابی لیلی، قاضی اهل سنت بود. روزی پیش منصور دوانیقی آمد. منصور گفت: بسیار اتفاق می افتد که داستانهای شنیدنی پیش قضاوت می آورند، مایلم یکی از آنها را برایم نقلکنی. ابن ابی لیلی گفت: همین طور است. روزی پیره زن فرتوتی پیش من آمد با تضرع و زاری تقاضا میکرد از حقش دفاع […]