شیر بی یال و کوپال!

شیر بی یال و کوپال! جوانی برای کوبیدن خال نزد دلاکی  رفت و از او تقاضا کرد نقشی بر بازویش بکوبد. دلاک پرسید: چه نقشی می‌خواهی؟ جوان گفت: صورت شیر ژیان. مرد شروع کرد به سوزن زدن، چند سوزن که زد، درد بر جوان غلبه کرد و نتوانست تحمل کند، پرسید: از کجای شیر شروع […]