عمه و دختر برادر دیگر چرا؟
ابن ابی لیلی، قاضی اهل سنت بود. روزی پیش منصور دوانیقی آمد. منصور گفت: بسیار اتفاق می افتد که داستانهای شنیدنی پیش قضاوت می آورند، مایلم یکی از آنها را برایم نقلکنی. ابن ابی لیلی گفت: همین طور است. روزی پیره زن فرتوتی پیش من آمد با تضرع و زاری تقاضا میکرد از حقش دفاع […]
عزت نفس و آبرویت را حفظ کن و اسرار زندگی و خانواده ات را برای هر کسی بازگو نکن
مفضل بن قیس میگوید به محضر مبارک امام صادق (ع) وارد شدم؛ و بعضی از مشکلات زندگی خود و خانواده ام را برای آن حضرت بازگو کردم. امام الله به کنیز خود فرمود: آن کیسه را بیاور. هنگامی که کنیز کیسه را آورد، حضرت به من فرمود: در اینکیسه مقدار چهارصد دینار است، که منصور […]