انسانها، برده نیکی

مردى خدمت على (عليه السلام) آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم . حضرت فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بينم و لازم نیست بیانش کنی! مرد روى زمين نوشت:« انا فقير محتاج » من فقيرى نيازمندم . على (عليه السلام) به […]

دیوانه و شخص نامدار

دیوانه ای در شهر بغداد، از دست کودکان فرار می‌کرد و بچه ها او را دنبال کرده و به او سنگ می زدند.دیوانه در حال فرار، به مقابل خانه یکی از بزرگان ثروتمند شهر رسید؛ و آن شخص نامدار، در سکوی خانه خویش نشسته و غلامان و نوکرانش، در اطراف او صف زده بودند.دیوانه به […]

نجاشی پادشاه حبشه

نجاشی پادشاه حبشه بود، او مسیحی و دارای صفات انسانی مانند عدالت و مهربانی بود، پیامبر که در آغاز بعثت، گروهی از مسلمانان را به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به حبشه فرستاد. نجاشی به آنها پناه داد و کمال احترام را از آنها به عمل آورد. این پناهندگان حدود پانزده سال در حبشه ماندند […]

پیمان حلف الفصول

عنوان حکایت: پیمان حلف الفصول بیست سال قبل از بعثت پیامبر، درست در دورانی که پیامبر بیست سال داشتند اتفاقی افتاد: روزی مردی از قبیله بنی زبید کالایی به عاص بن وائل فروخت. عاص کالا را تحویل گرفته ولی بهای آن را نمی داد آن مرد به ناچار بالای کوه ابوقبیس رفت و فریاد برآورد: […]

حضور امام هادی (ع) در مجلس و بلند شدن ناخود آگاه

محمد بن حسن علوی حکایت کند: در زمان طفولیت به همراه پدرم جلوی درب ورودی ملاقات کنندگان متوکل عباسی ایستاده بودم و جمعیت انبوهی از اقشار مختلف نیز آماده ورود و ملاقات بودند. در این بین، خبر آوردند که امام هادی بعد می خواهد وارد شود و دیده بودم که هر موقع حضرت از جلوی […]

لباس ظاهر ملاک نیست

حضرت آیة الله العظمی امام خمینی «قدس الله نفسه الزکیه » می فرمودند:در دوران رضاخان من از یکی از ائمه جماعات سؤال کردم که : اگر یک وقت رضاخان لباسها را ممنوع کند و اجازه پوشیدن لباس روحانی به شما ندهد چه کار می کنید؟ او گفت : ما توی منزل می نشینیم و جایی […]

احترام یک‌ ارمنی به عالم دینی

جناب آقای حاج آقا معین شیرازی ساکن تهران نقل فرمودند: که روزی به اتفاق یکی از بنی اعمام در خیابان تهران ایستاده منتظر تاکسی بودیم تا سوار شویم و به محل موعودی که فاصله زیادی داشت برویم. قریب نیم ساعت ایستادیم هرچه تاکسی می آمد یا پر از مسافر بود یا نگه نمی داشت و […]

شکایت از روزگار

فضل بن قيس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی او را آزار می داد. يك روز در محضر امام صادق (علیه السلام) لب به شكايت گشود و بيچارگی های خود را مو به مو تشريح كرد: فلان مبلغ را قرض دارم، نمي دانم چه جور اداء كنم، […]

در رکاب خلیفه

علی (علیه‌السلام) هنگامی که به سوی کوفه می‌آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می‌کند، به استقبالش شتافتند، هنگامی که مرکب علی (علیه السلام) به راه افتاد، آنها در جلو مرکب حضرت شروع کردند به دویدن. علی (علیه السلام) آنها […]