«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

انسانها، برده نیکی

مردى خدمت على (عليه السلام) آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم . حضرت فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بينم و لازم نیست بیانش کنی!

مرد روى زمين نوشت:« انا فقير محتاج » من فقيرى نيازمندم .
على (عليه السلام) به قنبر فرمود: با دو جامه ارزشمند او را بپوشان . مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين (عليه السلام) تشكر نمود. حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد! بعضى گفتند:يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى !
على (عليه السلام) فرمود: من از پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. آنگاه فرمود: من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند.

نام نویسنده: محمد باقر مجلسی
شماره صفحات ارسال شده: ص34
منبع حکایت: بحارالانوار ج 41
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی