«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

نماز عید فطر مرو به امامت امام رضا علیه السلام

پس از مجلس بیعت براي ولایتعهدی حضـرت امام رضا (علیه السلام) که در روز 5 رمضان سال203 رخداد، (25 روز بعد) روز عید فطر فرا رسید.

مأمون توسط شخصی، براي امام رضا (علیه السلام) پیام داد که براي نماز عید آماده شو، و آن را اقامه کن وخطبه ي آن را بخوان. امـام رضـا علیه السـلام به مأمون پیام داد:« به شـروطی که در مورد ولایتعهـدي بین منو تو بود، آگاه هستی، بنابراین مرا ازخوانـدن نماز عید وخطبه (که ازشؤون حکومت است) معاف بدار». مأمون: میخواهم با انجام اینکار، احساسات مردم آرام گردد، و آن ها فضایل و کمالات تو را بشناسند.  حضرت امام رضا (علیه السلام) دوباره از مأمون خواست که مرا معاف بدار، ولی مأمون با اصرار و پافشاري، می گفت:« باید نمازعید را شما اقامه کنی! ». سرانجام حضـرت رضا (علیه السلام) به مأمون پیغام داد که اگر بنا است من نماز را بخوانم، مانند روش پیامبر (صلی االله علیه و آله و سلّم) و امیرمؤمنان (علیه السلام) نماز را میخوانم (نه مانند روش خلفا) مأمون:« هرگونه می خواهی بخوان». آنگاه مأمون دستور داد تمام مردم صبح زود به درخانه ی امام رضا (علیه السلام) آمده و اجتماع کنند. یاسـر خـادم می گویـد: سـرداران و سـپاهیان در خـانه ي امـام، و اطراف آن اجتماع کردنـد، مردم از بزرگ وکوچک، زن و مرد و کودک سـر راه امام، صف کشیدند، عده اي در پشت بام ها رفتند (شکوه ملکوتی خاصی همه جا را فرا گرفت) هنگامیکه خورشید طلوع کرد، امام رضا علیه السـلام غسل نمود و عمامه ي سـفیدي که از پنبه بود بر سـر نهاد، یک سرش را روي سینه و سر دیگرش را میان دوشانه انداخت، و دامن به کمر زد، و به همه ي پیر و جوان دستور داد چنان کنند. سپس عصاي پیکانداری را به دست گرفت و بیرون آمـد، ما در پیشاپیش آن حضـرت حرکت می کردیم، حضرت پا برهنه بود، وقتیکه حرکت کرد، سـر به سوی آسمان بلند کرد و چهار بار تکبیر گفت. آنچنان تکبیرهاي حضرت پرجذبه و ملکوتی بود که ما گمان کردیم آسمان و در و دیوار، همه با او هماهنگ و همنوا می گویند: االله اکبر …  ارتشیان و کشوریان، باشکوه ویژه ای، صف درصف ایستاده بودند، امام رضا (علیه السلام) دم درخانه ایستاده و فرمود:« االله اکبر، االله اکبر، االله اکبر، (االله اکبر) علی ما هدانا، االله اکبر علی ما رزقنا من بهیمۀ الانعام و الحمدالله علی ما ابلانا». همه ی جمعیت،صداي خود را به این تکبیرها بلند کردند. آنچنان آواي ملکوتی تکبیر در فضا پیچید و اثربخش بود، که سراسـر شـهر “مرو” یکپارچه به گریه وشـیون و فریاد تبدیل گردید، هنگامیکه سردمداران و رؤسا، دیدند امام رضا (علیه السـلام) بـاکمـال سـادگی و بـا پـاي برهنه ازخـانه بیرون آمـده، از مرکب هـا پیاده شدنـد و پابرهنه گشـتند و همراه امام حرکت نمودنـد، حضـرت در هر ده قـدمی می ایسـتاد وسه تکبیر می گفت، زمین و زمـان با احساسـات پرشور، درحـالیکه گویـا اشـک می ریزند، با غرش تکبیر، همنوا شده بودند.

ماموران وضع آن صـحنه ی عظیم ملکوتی را به مأمون گزارش دادند، فضل بن سهل ذو الریاستین که نخست وزیر و رییس ارتش مأمون بود، به او گفت:« اي امیرمؤمنـان! اگر امـام رضـا (علیه السـلام) بـا این شـکوه به مصـلی برسـد، مردم شـیفته ی مقـام او گردنـد (آنگـاه براي مقام شـما خطرناك خواهد شد)، صلاح این است که از او بخواهی تا بازگردد». مأمون، شخصی را نزد امام رضا (علیه السلام) فرستاد و توسط او درخواست بازگشت کرد. امام رضا (علیه السلام) بی درنگ کفش خود را طلبید و سوار بر مرکب شد و بازگشت .

شیخ مفید (ره) در ارشاد می نویسد:«مأمون براي حضـرت رضا (علیه السـلام) چنین پیام داد:« ما تو را زحمت دادیم، و نمی خواهیم زحمت دیگري بر تو افزون گردد، کرم فرما و بازگرد، و بایـد همان پیشنمازی که (قبلاً) با آن ها اقامه ی نماز می کرد، نماز را اقامه کنـد». امام (علیه السـلام) بازگشت، سـر و صدا و فریاد و اختلاف مردم بلند شد و در آن روز، نماز عید به درستی انجام نشد.

نام نویسنده: عباس عزیزی
انتشارات کتاب: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
شماره صفحات ارسال شده: 19 تا 22
منبع حکایت: نماز و عبادت امام رضا ع
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی