خواجه و غلام بخیل

آورده‌اند که خواجه‌ای بود بسیار بخیل و غلامی داشت که هزار مرتبه از خواجه بخیل‌تر بود. روزی خواجه گفت: ای غلام، نان را بیاور و در را ببند. غلام گفت: ای خواجه، خطا گفتی. می‌بایست گفت در را ببند و نان را بیاور که آن به حزم نزدیک‌تر است.

خوف از مردم

موقعی که رسول خدا صلی الله علیه و آله سربازان اسلام را آماده جنگ تبوک می‌ساخت ، یکی از بزرگان بنی سلمه به نام جد بن قیس که ایمان کامل نداشت ، محضر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: اگر اجازه دهی من در این میدان جنگ، حاضر نشوم و مرا […]

امتحان با وسعت مال

در دعای مکارم الاخلاق ، حضرت سجاد (علیه السلام) می فرماید: و لا تفتنی بالسعة؛ «بار الها! با گشایش و سعه مالی، مرا مورد آزمایش قرار مده.» امتحان خداوند هنگام وسعت مالی، حتمی و اجتناب ناپذیر است امام (علیه السلام) برای آن که در معرض امتحانات سنگین قرار نگیرد، از خداوند می خواهد که به […]

بخل

پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) به طواف خانه خدا مشغول بود، مردی را دید که پرده کعبه را گرفته و می گوید: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: گناه تو چیست؟ گفت: گناهم بزرگ تر از آن است که برایت توصیف کنم . فرمود: وای برتو، گناه […]