«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

خوف از مردم

موقعی که رسول خدا صلی الله علیه و آله سربازان اسلام را آماده جنگ تبوک می‌ساخت ، یکی از بزرگان بنی سلمه به نام جد بن قیس که ایمان کامل نداشت ، محضر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد:

اگر اجازه دهی من در این میدان جنگ، حاضر نشوم و مرا گرفتار گناه مساز! زیرا من علاقه شدید به زنان دارم، چنانچه چشمم به دختران رومی بیفتد ممکن است فریفته آنها شده دل از دست بدهم و نتوانم بجنگم و گرفتار گناه شوم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اجازه داد.

در این وقت آیه نازل شد؛ ««بعضی از آنها می‌گویند: به ما اجازه ده در این جهاد شرکت نکنیم و ما را به گناه گرفتار مساز، آگاه باشید که آنان – به واسطه بهانه جویی غلط – هم اکنون در میان فتنه و گناه افتاده‌اند و جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است .»» خداوند با این آیه عمل آن شخصی را محکوم کرد، آنگاه حضرت رو به طایفه بنی سلیم نمود و فرمود: بزرگ شما کیست؟ در پاسخ گفتند: جد بن قیس ، لکن او آدم بخیل و ترسویی است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: درد بخل بدترین دردهاست. سپس فرمود: بزرگ شما آن جوان سفیدرو، بشر بن براء، است که مردی سخاوتمند و گشاده‌روی است.

نام نویسنده: علامه مجلسی ره
منبع حکایت: بحار الأنوار، ط دارالاحیاء التراث،ج۲۱، ص: ۱۹۳
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی