«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

اخلاص در انجام وظیفه

نقل کرده اند روزی آقای حاج سید محمود چایچی، از بزرگان تهران تصمیم گرفت آقا شیخ مرتضی زاهد را امتحان کند. آقا شیخ مرتضی هرهفته در خانه حاج محمود منبر میرفت و به جز جلسه های هفتگی، در برخی مناسبت ها نیز این جلسه ها به صورت ده روزه برپا میشد. بنابراین، آقا حاج محمود چایچی تصمیم گرفت از این به بعد، برای منبرها و روضه های آقا شیخ مرتضی هیچ پولی به او نپردازد و از این طریق او را امتحان کند. از آن پس، آقا شیخ مرتضی هر هفته به خانه او می آمد و بدون گرفتن هیچ مزدی وظیفه اش را انجام می داد و میرفت.
هفته ها به سرعت آمد و رفت و حاج محمود چایچی هیچ تغییری در رفت و آمدها و کیفیت منبرهای آقا شیخ مرتضی ندید، بلکه ایشان مانند هفته ها و ماههای گذشته، با شور و اشتیاق به این جلسه ها می آمد. سید محمود چایچی این امتحان را مدت دو سال ادامه داد و پس از دو سال، اطمینان یافت به راستی، پول برای آقا شیخ مرتضی زاهد ارزشی ندارد و ایشان هیچ توجهی به امور مادی نمی کند. اگر برای مواعظ و منبرهایش پولی به او بدهند، می پذیرد و اگر چیزی به او ندهند نیز هیچ فرقی برایش ندارد و برای او فقط برپا بودن این جلسها مهم است.

نام نویسنده: فاطمه عسکری
منبع حکایت: سیره اخلاقی علما
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی