«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

اندر احوالات علامه محمدتقی جعفری

علامه استاد محمدتقی جعفری «قدس سره شریف » از جمله فرهیختگانی بود که لطف الهی او را به استاد محبوب همگان اعم از اهل دل و اصحاب عقل و مردم کوچه و بازار مبدل ساخت .به توده های مردم علاقه بسیار داشت و فاصله ای میان خود و آنان احساس نمی نمودگاهی به مسجد محل می رفت در گوشه ای بین مردم می نشست . هنگامی که در دارالزهد حضرت رضا در انتظار خاکسپاری جسم بی جانش بودیم یکی از خدام حرم گفت : آقا هر وقت که برای زیارت می آمد در کنار ما می نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می پرداخت.
یک روز دوستی از خاطرات جبهه خود سخن می گفت و اینکه در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته: از ارادتمندان استادم و این دوست که انتظار چنین آشنایی را نداشت از وی سؤال می کند که مگر شما ایشان را می شناسید؟
راننده کامیون پاسخ می دهد ما چند تن از رانندگان هر چند وقت یک بار خدمت استاد می رسیم و از محضرشان استفاده می کنیم : روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند سفارش کرده اند به اتاق کارشان برویم وبا چای از خود پذیرایی کنیم ، تا ایشان بیایند.
شبی جهت گفتگو در باب موضوعی در خدمتشان بودم پس از اتمام بحث و اقامه نماز برای ترک منزل آماده شدند و گفتند: یک رزمنده مرا به مهمانی خود دعوت کرده است اگر نروم ناراحت می شود.

نام نویسنده: علیرضا خاتم
انتشارات کتاب: _
شماره صفحات ارسال شده: _
منبع حکایت: کتاب داستان هایی از علما
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی