«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

حاکم ستمگر

آیة الله حاج میرزا جواد آقای انصاری همدانی «اعلی الله تعالی مقامه الشریف » نقل می فرمود:من در یکی از خیابانهای همدان عبور می کردم . دیدم جنازه ای را عده ای بر دوش گرفته و به سوی قبرستان می برند.
ولی از جنبه ملکوتیه او را به سمت یک تاریکی مبهم و عمیقی می بردند و روح مثالی این مرد متوفی در بالای جنازه می رفت و پیوسته می خواست فریاد کند که:
ای خدا! مرا نجات بده . مرا اینجا نبرید!ولی بر زبانش نام خدا جاری نمی شد.آن وقت رو کرد به مردم و می گفت: ای مردم مرا نجات دهید، نگذارید مرا ببرند!ولی صدایش به گوش کسی نمی رسید.من صاحب جنازه را شناختم . او اهل همدان بود و حاکم ستمگر و ظالمی بود،

نام نویسنده: علیرضا خاتم
انتشارات کتاب: _
شماره صفحات ارسال شده: _
منبع حکایت: کتاب داستان هایی از علما
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی