«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

داستان حضرت مریم و مائده آسمانی

حضرت مریم، قبل از این که فرزند خویش را به دنیا آورد؛ همیشه درمحراب عبادت، از عالم غیب غذای آماده داشت، “کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب.” (آل عمران۹۲) هر زمان زکریا وارد محراب او می شد، غذای مخصوصی در آن جا می دید از او پرسید: ای مریم! این را از کجا آورده ای؟! گفت: این از سوی خداست. خداوند به هر کس بخواهد؛ بی حساب روزی می دهد.

اما زمانی که فرزندش را به دنیا آورد از سوی پروردگار خطاب رسید: ای مریم تنه درخت را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای بر تو بریزد و میل‌ کن. “و هزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا”.

عرض کرد!: خدایا! چه شده است که وقتی درد زایمان نچشیده بودم روزی مرا بی رنج و زحمت و بدون درخواست عنایت می کردی و اکنون که ضعف بر من غلبه کرده و پرستاری این کودک هم موجب گرفتاری شده، مرا به تکاندن نخل خرما فرمان می دهی از درگاه پروردگار خطاب رسید: ای مریم! قبل از این پیش آمد تمام قلبت و خاطرت برای ما بود و دل تو برای ما می تپید و ما نیز کار ت را، بدون زحمت درخواست انجام می دادیم، اکنون که گوشه دلت به این کودک است و گاهی با یاد او از ما و ذکر ما غافل می شود و ما را فراموش می‌کنی برای همین زحمت تو افزون گشته.

نام نویسنده: مجموعه نویسندگان ,با ترجمه محمد علی جمال زاده
منبع حکایت: داستانها و نکته های برگزیده ص ۱۲۹
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی