«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

در میان اصحاب کسی بهتر از من نیست

مدتی در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از یکی از اصحاب تعریف و تمجید می‌کردند، تا این که روزی همان شخص را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان داده و گفتند: این همان فردی است که از او تعریف می‌کردیم پیامبر به چهره او نگریست و فرمود: نوعی سیاهی مربوط به شیطان در چهره او می نگرم. او نزدیک آمد و سلام کرد پیامبر فرمود: تو را به خدا سوگند می‌دهم آیا پیش خود «و در افکار خود» نگفتی بهتر از من در میان اصحاب، کسی نیست؟ او گفت: چرا، همین فکر را کردم به این ترتیب پیامبر با چشم بصیرت نشانه غرور او را متذکر شدند.

نام نویسنده: سید علی اکبر صداقت
منبع حکایت: یکصد موضوع پانصد داستان
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی