«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

روش نامعقول در امر به معروف

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «ایمان بر هفت سهم تقسیم می شود، بعضی از مسلمانها یک سهم را دارند، برخی دو سهم و کسانی نیز هستند که دارای هفت سهم می باشند. از این رو شایسته نیست بر صاحب یک سهم ، دو سهم را تحمیل کنند و کسی که دو سهم دارد، نباید بار شخص سه سهمی را بر او تحمیل نمود و همینطور تا هفت سهمی».

آنگاه حضرت مثالی آوردند و فرمودند: «در همسایگی شخص مسلمان، مرد نصرانی بود، مسلمان او را دعوت به اسلام کرد و مزایای ایمان آوردن را برایش تشریح نمود. نصرانی پذیرفت و ایمان آورد، سحرگاه ، مسلمان به در خانه نصرانی تازه مسلمان رفته در زد، همسایه اش بیرون آمد و گفت : برخیز، وضو بگیر تا با هم به مسجد برویم و نماز بخوانیم .

آن مرد نیز وضو گرفت ، لباسهایش را پوشید و با او به مسجد رفت . قبل از نماز صبح ، شخص مسلمان هرچه خواست نماز خواند، او هم از رفیق خود پیروی نمود تا اینکه نماز صبح را خواندند، پس از آن نشستند تا آفتاب سر زد. نصرانی خواست به منزلش برگردد ولی شخص مسلمان به او گفت : کجا می روی ، روز کوتاه است ، بمان تا نماز ظهر را نیز بخوانیم او هم تا بعد از انجام نماز ظهر ماند و بعد بازگفت : بین ظهر و عصر چندان فاصله ای نیست ، او را نگاه داشت تا نماز عصر را نیز خواند، مرد نصرانی خواست از جا حرکت کند، مسلمان گفت : از روز چیزی نمانده نزدیک غروب است ، باز او را نگاه داشت تا نماز مغرب را هم خواندند بعد گفت : نماز عشا وقتش نزدیک است . یک نماز دیگر مانده ، آن را هم بخوانیم بعد خواهی رفت . پس از انجام نماز عشا از یکدیگر جدا شدند.

روز بعد، هنگام سحر، باز در خانه او رفت و به نصرانی تازه مسلمان گفت حرکت کن تا برای نماز به مسجد برویم ، مرد نصرانی پاسخ داد که من فقیر و عیالمندم، برای این دین ، کسی را پیدا کن که از من فارغتر باشد».حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شخص مسلمان ،با امر به معروف ،او را داخل در دینش نمود و سختگیری در ابتدای اسلام فرد نصرانی او را از در دیگر از دین خارج کرد».

نام نویسنده: محمد علی محمدلو
منبع حکایت: داستانهایی پیرامون نماز
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی