ابوبکر محمد بن قاسم نحوی «معروف به ابن انبازی» سیصد هزار بیت شاهد برای قرآن در حفظ داشته و به او گفتند: مردم در باب حافظه تو بسیار سخن گفتند، بگو چقدر در حفظ داری میگفت: سیزده صندوق حفظ دارم. و گفته شده که صد و بیست تفسیر قرآن را حفظ داشت و به جهت حفظ قوه حافظه، بسیاری از غذاهای لذیذه را که ضرر به قوه حافظه داشت ترک کرد، رطب را میگرفت و می گفت: تو طیبی لیکن اطیب از تو حفظ کردن آن چیزی است که خدا بخشیده به من از علم گویند: روزی در بازار میگذشت جاریه خوشرویی را دید طالب او شد این خبر به «راضی بالله» خلیفه عباسی رسید، امر کرد او را خریدند و برای ابن انباری بردند ابن انبازی جاریه را امر به صبر برای استبراء نمود.
میگویند: من در طلب حل یک مسأله علمی بودم در این وقت ناگهان قلبم متوجه جاریه شد و از فکر در آن مسأله علمی افتادم گفتم: جاریه را ببر من نمی خواهم و نمی ارزد به خاطر این جاریه از طلب علم بازمانم. غلام خواست او را ببرد جاریه گفت: : تو مردی عالم و عاقل و صاحب مقامی، باید بدانی که اگر مرا بیرون کنی و گناه مرا معین نکنی مردم گمان بد در حق من می برند، گفتم که: از برای تو هیچ تقصیری نیست جز این که دیدم با وجود تو از علمم می مانم گفت: این سهل است؛ چون خبر به «راضی» رسید گفت: سزاوار نیست که علم در قلب احدی شیرین تر باشد از علمی که در قلب این مرد است.