شخصی خدمت امام جعفر صادق بعد شرفیاب شد و به حضور حضرتش عرضه داشت : یاابن رسول الله ! پسرعمویت به شما ناسزا گفته است و نسبت به شما بدگوئی میکند پس از آنکه آن شخص سخن چین حرفش تمام شد، حضرت به کنیز خود فرمود تا اندکی آب ، برای وضو بیاورد؛ و چون وضو گرفت و شروع به خواندن نماز نمود، آن مرد گمان کرد که حتما حضرت صادق لا برای پسر عمویش نفرین خواهد کرد؛ ولی برخلاف تصور او، هنگامی که امام الله دو رکعت نماز خواند، دست به دعا برداشت و برای پسرعموی خود چنین دعا نمود:
ای پروردگار من !این حق من است و من او را بخشیدم ؛و تو جود و کرمت از من بیشتر می باشد، تو نیز او را ببخش و به واسطه این عملش مجازاتش مگردان،با شنیدن این دعا تعجب آن مرد سخن چین برانگیخته شد؛ و با شرمندگی از جای خود برخاست و رفت.