«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

فقر شدید

آیت الله خسرو شاهی کرمانشاهی می گوید: آیت الله علی آقا قاضی، در فقر شدیدی به سر میبرد، به گونه ای که توان پرداخت اجاره خانه اش را نیز نداشت. روزی در نجف اشرف، صاحبخانه وسایل و اثاث ایشان را بیرون ریخت. ازاین رو، علی آقا قاضی مجبور شد با خانواده اش به کوفه برود. در مسجد کوفه، محلی بود که افراد غریب در آنجا سکونت می کردند و علی آقا قاضی نیز در آنجا ساکن شد. علامه طباطبایی دراین باره میفرماید: «رفتم مسجد کوفه دیدم مرحوم قاضی و همه خانواده اش تب کرده اند و مریض هستند. هنگام نماز شد. علی آقا قاضی طبق معمول، در اول وقت به نماز ایستاد و بعد از نماز عشا آن چنان با توجه کامل آیه شریفه (آمَنَّ الرَّسُولُ) را تلاوت فرمود، مثل اینکه هیچ مشکلی پیش نیامده است و با آرامش وصف ناپذیر و شگفت انگیز به ذکر و دعا مشغول بود.

نام نویسنده: فاطمه عسکری
منبع حکایت: سیره اخلاقی علما
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی