«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

مرد خودپسند

شخصی مغرور و روشنفکر مآب، پیش مولانا عضد الدین آمده و اظهار داشت: ای شیخ ! شما می‌ گوئید: قرآن وحی الهی است و هیچ نقصانی در آن وجود ندارد؟ پاسخ داد: بله همینطور است: مرد خود پسند، قیافه اندیشمندانه ای به خود گرفته و گفت: در قرآن آمده است: ما فرطنا فی الکتاب من شي:ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکرده ایم، خوب، بفرمائید بعنوان نمونه، اسم مرا در کجای قرآن بیان کرده است ؟ مولانا عضدالدین، فورا جواب داد:قرآن، بعد از بیان علماء شما را یاد کرده و می فرماید: “هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون”

منبع حکایت: کتاب داستان،جلوه هایی از قرآن مجید
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی