مهدی عباسی سومین طاغوت عباسی، برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود، روزی اعلام کرد، می خواهم مظالم عباد و حقوقی که مردم برگردن من دارند، به صاحبانشان بپردازم ، امام کاظم (علیه السلام ) این اعلام را شنید، برای استرداد «فدک» که مال فاطمه ( سلام الله) و سپس فرزندان فاطمه (سلام الله )بود، نزد مهدی عباسی آمد، اینک به گفتگوی آن ها توجه کنید:
امام کاظم (ع )فرمودند: ما بال مظلمتنا لا ترد؟ چرا آنچه را که به زور از ما گرفته شده، به ما بر نمیگردانی ؟» مهدی عباسی: موضوع چیست؟ امام کاظم ( ع): خداوند متعال هنگامی که فدک و حومه آن را «که در دست یهودیان بود» برای پیامبرانش فتح نمود، چون بر آن اسب و شتر رانده نشده بود «یعنی بدون جنگ در اختیار مسلمانان افتاد»، خداوند آن را جزء انفاق و اموال خصوص پیامبر اکرم ( ص)قرار داد و یسألونک عن الأنفال قل الأنفال لله و الرسول فاتقوا الله سپس این آیه را بر پیامبرش نازل کرد: هو آت ذا القربی حقه وحق نزدیکان را بپردازد ، پیامبر اکرم ندانست که منظور از نزدیکان، چه کسانی هستند، از جبرئیل پرسید، جبرئیل هم از خدا پرسید، خداوند «توسط جبرئیل» به پیامبر اکرم وحی کرد، فدک را به فاطمه ( سلام الله علیها ) بده، پیامبر اکرم که فاطمه ( س) را طلبید و به او فرمودند: «ای فاطمه ! خداوند به من امر کرده تا فدک را به تو بدهم». فاطمه(س )عرض کرد: ای رسول خدا! من هم از شما و از خدا می پذیرم ، تا زمانی که پیامبر اکرم (س ) زنده بود، وکیل های پیامبر اکرم که در سرزمین فدک «مشغول کار» بودند پس از رحلت پیامبر اکرم هنگامی که ابوبکر، زمام حکومت را بدست گرفت ، وکلای فاطمه (س ) را از سرزمین فدک بیرون کرد.
فاطمه (س ) به عنوان اعتراض نزد ابوبکر رفت و فرمودند: «فدک را به من بازگردان !» ابوبکر گفت: شخص سیاه یا سرخ پوستی «هر که باشد» نزد من بیاور، تا گواهی دهند. فاطمه (س ) امیرمؤمنان علی ( علیه السلام) و «ام ایمن» را نزد ابوبکر برد و آن ها به نفع فاطمه(س )گواهی دادند، ابوبکرتصدیق کرد، و سندی نوشت «که فدک از آن فاطمه است و کسی او را از فدک باز ندارد .» فاطمه (س ) از نزد ابوبکر خارج شد و نامه سند و رد فدک را همراه داشت ، در راه به عمر برخورد کرد، عمر گفت: «ای دختر محمد همراه تو چیست؟» فاطمه (س ) فرمودند: «نامه ای است که پسر ابوقحاقه «ابوبکر» برایم نوشته است» عمر گفت: آن را به من نشان بده.
فاطمه (س ) «دست خط» آن را به او نشان داد عمر، آن نامه را از دست فاطمه(س )گرفت و خواند، سپس روی آن آب دهان انداخت و آن را پاک کرده و پاره نمود و به فاطم( س)گفت: «این فدک را پدرت با راندن اسب و شتر نگرفته است تا تو بخواهی ریسمان بر گردن ما بگذاری .» «یعنی پدرت برای بدست آوردن آن جنگ نکرده و زحمت نکشیده ، تا زحمت پدر را به رخ ما بکشی و ما را محکوم کنی . »
.مهدی عباسی گفت: ای ابوالحسن «ای امام کاظم ( ع)» حدود فدک را برای ما مشخص کن «تا آن را به تو بازگردانم .» امام کاظم (علیه السلام ): حد اول آن «کوه احد» است، و حد دوم آن «عریش مصر» است ، حد سوم آن «سیف البحر» «حدود شام و سوریه» است ،و حد چهارمش «دومة الجندل» «بین شام و عراق» است ، به عبارت دیگر زمام حکومت همه جهان اسلام باید در دست ما باشد .» مهدی عباسی گفت همه اینها جز فدک است؟
امام کاظم (علیه السلام ) فرمود : آری همه اینها جزء فدک است و همه اینها از سرزمین هایی است که رسول خدا اسب و شتر بر آن نرانده است ، بلکه بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار گرفت