«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

وسوسه شیطان در حضرت ابراهیم ( علیه السلام)

علت اینکه حاجیان در سرزمین منی، رمی جمره کرده و سه جا سنگ به شیطان می زنند اینست که؛  ابراهیم  در خواب دید که خداوند به او می فرماید: اسماعیل را ذبح کن ، بدون آنکه جریان را به اسماعیل بگوید به فرزندش فرمود: پسرم طناب و کارد را بردار تا به این دره برویم و مقداری هیزم تهیه کنیم.

در بین راه شیطان به صورت پیرمردی سر راه ابراهیم آمد و گفت : چه‌کار می خواهی بکنی گفت: امر خدا را می خواهم انجام بدهم شیطان گفت: این شیطان بوده که در خواب به تو دستور داده این‌کار را انجام دهی ؛ ابراهیم شیطان را شناخت و او را طرد کرد.

وسوسه در ابراهیم اثر نکرد نزد اسماعیل آمد و جریان کشتن را به اسماعیل گفت، اسماعیل فرمود: برای چه پدرم چنین قصدی دارد؟ گفت: پنداشته که پروردگارش او را به این‌کار دستور داده است. اسماعیل فرمود: اگر امر خدا باشد من هم قبول می‌کنم.

شیطان برای وسوسه نزد هاجر مادر اسماعیل رفت و جریان راگفت . هاجر فرمود: علاقه ای که ابراهیم به اسماعیل دارد او را نخواهدکشت ، شیطان گفت : او خیال کرده خدا او را دستور داده است ؟هاجر فرمود: اگر خدا گفته باشد ما تسلیم او هستیم ، شیطان دور شد و نتوانست ابراهیم را از این دستور الهی به وسوسه منحرف کند، لذا سه جا ابراهیم سنگ به طرف شیطان انداخت تا دورشود؛ خدا به این خاطر، این عمل را سنت قرار داد تا حاجیان هر ساله آن را تکرار کنند.

نام نویسنده: علی اکبر صداقت
منبع حکایت: یکصد موضوع پانصد داستان
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی