مهم اینه که خدا از من راضی باشه!
واقعا وجودش نعمتی بود مخصوصا زمان جنگ ولی قدرش را ندانستیم. این موضوع همیشه من را ناراحت می کند که برای کوچکترین مسائل میرویم از خارج متخصص می آوریم ولی کسی مثل صیاد را که هم در علم نظامی متخصص بود و هم با ایمان مخلص قدرش را نمی دانستیم. وقتی از فرماندهی نیرو کنار […]
برنامه ریزی و زمان بندی
به روایت خواهر شهید: همان موقع که خانه مان در انزلی بود، یک بار داداش زنگ زد. گفت:« خواهر! ما ساعت ۱ تا ۵ منزل شماییم». من زیاد به اخلاق داداش وارد نبودنم. ۱ تا ۵ یعنی از ساعت یک تا ساعت پنج. فکر کردم یعنی که در این فاصله می رسند خانه ما. بلند […]
خاطرات همسر شهید صیاد شیرازی
چه کار می توانستم بکنم؟ روزهای جنگ بود. علی هم فرمانده نیروی زمینی بود. ماه تا ماه پیدایش نمی شد. گاهی اوقات میآمد تهران جلسه یا مأموریت و میرفت. وقتی میفهمیدم آمده تهران و نیامده خانه ناراحت می شدم. پشت تلفن بهش می گفتم: چرا نیومدی علی؟ عذرخواهی میکرد که کار داشتم. ولی مرتب تلفن […]
تقیّد به روزه
آن سال ماه رمضان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشه خوانی می دیدم و صیاد دوره هواسنجی بالستیک صیاد آنجا هم برای همه کارهایش برنامه داشت. از یک روزنامه محلی زمان های طلوع و غروب خورشید را نوشته بود و لحظه اذان صبح و مغرب را محاسبه کرده بود. توی […]
شهید صیاد شیرازی و احترام به پدر
خاطره ای از شهید با روایت خواهر: خیلی اتفاق می افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می کردند و می خواستند به علی بگوید تا مشکل شان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کس به او مراجعه می کرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می […]
رعایت بیت المال شهید صیاد شیرازی
در شهریور 1374، برای برداشتهای تصویری و ضبط و ثبت مصاحبههای تعـدادی از فرماندهان، رفته بودیم کردستان. در گردنه صلوات آباد بودیم که آخرین مصاحبهها با تعدادی از فرماندههای سـپاه و ارتش به پایان رسـید. بعـد از اتمام کار، شهید صـیّاد به برادر فیلمبردار گفت: «چقدر از این فیلم خالی مانده است؟» فیلم بردار جواب […]