«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

امانت داری یا خیانت در امانت

آیه درباره دو نفر از یهود نازل گردید که یکی امین و درستکار و دیگری خائن و پست بود، نفر اول عبدالله بن سلام ثروتمندی بود و فرد اقیه یعنی یک دوازدهم رطل، معادل هفت مثقال طلا، نزد او به امانت گذارد. عبدالله همه آن را به موقع به صاحبش رد کرد و به واسطه این امانت داری، خداوند او را ستود.

نفر دوم فخاص بن عاز بود که مردی از قریش یک دینار به او امانت سپرد، فخاص در آن خیانت کرد: خداوند او را به واسطه خیانت در امانت نکوهش می‌کند و درباره هر دو می‌فرماید: در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها داده شود باز می‌گردانند و کسانی هم هستند که اگر یک دینار به آنها بسپاری به تو بر نمی‌گردانند «و من أهل الکتاب من إن تأمنه بقنطار یؤده إلیک و منهم من إن تأمنه بدینار لا یؤده إلیک إلا ما دمت علیه قائما ذلک بأنهم قالوا لیس علینا فی الأمیین سبیل و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون»

نام نویسنده: علی نورالدینی
منبع حکایت: داستانهایی از شان نزول قرآن
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی