«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

امیرالمومنین

زبیر بن عوام از اصحاب مخصوص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و مادرش صفیه دختر عبدالمطلب و عمه آن حضرت است. زبیر از اشخاصی بود که بعد از قتل عثمان بن عفان، با امیر المومنین علی بن ابیطالب بیعت کرده، و سپس چون رضایت خاطر او جلب نشد با طلحه و عایشه هم راز گشته و مردم بصره را بر علیه آن حضرت شورانیده، و جنگ جمل را به وجود آوردند در سیر اعلام النبلاء ذهبی می نویسد: زبیر در پشت سر سواره ها با نیزه حمله می‌کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را صدا زد، و زبیر به سوی آن حضرت آمده و به اندازه ای بهم نزدیک شدند که گردنهای اسبهای آنان بهم تلاقی کرد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: تو را سوگند می دهم به خداوند، آیا به یاد داری آن روزی را که با هم دیگر مشغول راز گفتن بوده و آهسته مکالمه می کردیم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که در آن حال رسیده و مرا فرمود: با زبیر سخن سر و راز می‌گویی! سوگند به خداوند که او با تو جنگ کرده و در حق تو ظلم و ستم روا خواهد داشت. زبیر چون این حدیث را شنیده و کلام رسول اکرم را به یاد آورد روی اسب خود را از معرکه جنگ بر گردانیده و برگشت.

نتیجه: زد و خوردها و جنگها در اغلب مواقع از ستمگری و تعدی یک طرف بر می خیزد، اگر بناء باشد که انسان در مرتبه اول به دلالت وجدان خود و در مرتبه دوم به هدایت انبیاء و اولیاء رفتار کرده، و با پرده های عناد و تعصب و حرص و غضب و شهوت و خودبینی نور فطرت و شریعت را مستور و محجوب قرار ندهد، خود را از پرتگاه های خطرناک نجات داده، و موجبات گرفتاری و زحمت دیگران را فراهم نخواهد آورد.

زبیر اگر ساعتی به فراغت خاطر و نیت صاف در حقیقت امر خود اندیشه می کرد، هرگز به خود اجازه نمی داد که بعد از تشخیص و بیعت و تعهد، نقض بیعت کرده و علم مخالفت و دشمنی را به دست گرفته، و خون هزاران افراد ساده لوح و بیچاره را به گردن بگیرد. آری گاهی یک قدم که از روی تعصب و عناد و خودخواهی و شهوت رانی برداشته می شود، تنها موجبات بدبختی و خسران همیشگی خود را فراهم نمی‌کند، بلکه جمعیتی را در معرض ابتلاء و گرفتاری و هلاکت قرار می دهد.

نام نویسنده: ایه الله حاج شیخ حسن مصطفوی
منبع حکایت: قصه های شیرین
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی