«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

انگیزه سازی

با این که مدینه شهری مساعد برای کشاورزی بود، لیکن وضع زراعت مردم در آن، پیش از هجرت چندان خوب نبود و محصولاتشان آنان را کفایت نمی کرد، به طوری که مجبور بودند بقیه نیازمندی های خود را از مناطق دیگری مانند شام وارد کنند. بهترین و پربارترین زمین ها بیشتر در دست یهودی ها قرار داشت.(1) به این جهت ثروتمندان، و به ویژه ثروتمندان یهود، از این وضع سوء استفاده کرده و به فقیران و صاحبان زمین های اندک، قرض می دادند و در مقابل رهن می گرفتند و آنان مجبور می شدند خرما و انگور خود را روی درخت و محصول جو و گندمشان را قبل از رسیدن بفروشند. بنابراین فاصله فقیر و غنی زیادتر شده و گاهی صاحب زمینِ کم مجبور می شد، در مقابل بدهی خود از زمینش دست بردارد و آن را به طلبکارش واگذار نماید. این مسائل باعث حقد و کینه میان مردم می شد و گاهی به درگیری و قطع درختان و خراب کردن مزرعه ها منجر شده و سرانجام سبب می شد که ضربه اقتصادی به مدینه وارد شود. بدین جهت هنگامی که مهاجرین به مدینه آمدند، در خانه های انصار سکنی گزیدند و مخارجشان بر آنان تحمیل شد. انصار در فشار شدید قرار گرفتند، در حالی که تعداد مهاجران از صد خانوار تجاوز نمی کرد.(1)

این وضع به سبب منازعاتی بود که سالیان متمادی در میان انصار وجود داشته و امنیت و آسایش را از آن ها ربوده و از پرداختن به زراعت بازداشته بود. آن ها تنها در داخل شهر در کنار خانه های خود کشاورزی می کردند و مایل به زراعت در خارج از شهر نبودند. ولی یهودی ها از موقعیت ها خوب استفاده کرده، ثروتمند شده بودند و با بهره ی بالا به انصار قرض می دادند.

پس از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) کشاورزی در مدینه رونق گرفت. به خاطر وجود آب، مزارع و باغ ها وسعت پیدا کرده و در اطراف شهر باغ های زیادی ایجاد شد، به طوری که شهر در محاصره باغ ها و درختان قرار گرفت(1) و وادی های آن آباد شدند. بعضی از مهاجران نیز به کشاورزی روی آورده و چاه هایی برای خود کندند. باغ هایی به وجود آوردند و بر اطراف آن دیوار ساختند و محصولات قابل ملاحظه ای برداشت می نمودند. اگر فتوحات اسلامی نبود که باعث شد تا مسلمانان به ممالک فتح شده جلب شوند، یثرب یک پارچه باغ و بستان و مزرعه می گشت. حتی می توانست نیاز غذایی مناطق دیگر را نیز تأمین کند.

اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) در بیرون از مدینه به کشاورزی و زراعت پرداختند؛ به ویژه در وادی عقیق که مکانی پُرآب و سرسبز بود. در این محل، اصحاب چاه های زیادی کندند و باغ ها و نخلستان ها به وجود آوردند. قسمت زیادی از این وادی در دست علی (علیه السلام) بوده و در آن چاه هایی حفر نموده بودند که در جای مسجد شجره کنونی قرار داشته و معروف به «مسجد آبیار» یا «آبار علی» بوده است.(2)

در منطقه «جرف» و همچنین در قسمت شرقی شهر مدینه نیز مزارعی به دست صحابه ایجاد شده بود. همچنین طلحه بن عبید در وادی قنات، مزرعه ی گندم به وجود آورده بود و با بیست شتر، از آب چاه آن را آبیاری می کرد.(3)

هر کس زمینی از زمین های موات را آباد می کرد، از آنِ او می شد. از طرفی دیگر، پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) زمین های موات و زمین های فتح شده و مناطقی را که انصار به آن حضرت می بخشیدند به صورت اقطاع(1) در اختیار مهاجران قرار می داد تا آنجا را آباد کنند؛ غالباً زمین هایی را که پیامبر اقطاع می داد، زمین های موات بودند.(2)

بعد از کوچ دادنِ بنی نضیر، زمین ها و باغات آنجا چون بدون جنگ فتح شده بود، ملک شخصیِ پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) گردید و آن حضرت نیز آن را میان مهاجران و دو نفر از انصار تقسیم کرد. مهاجران در مناطقی چون «غابه» نیز دارای زمین شدند و درختانِ آن را قطع کرده و زمینش را اصلاح نمودند و نخل و گندم کاشتند.(3)

و به این گونه، مسلمانان در صدر اسلام با پیروی از حاکم عادل خویش، یعنی رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله و سلّم) دارای اقتصادی مقاوم و بی نیاز از مشرکین و یهودیان شدند.

نام نویسنده: حجت الاسلام هاشمي نسب
انتشارات کتاب: دفتر مطالعات و پژوهش هاي مركز رسيدگي به امور مساجد خرداد
شماره صفحات ارسال شده: 125-128
منبع حکایت: شهد سخن 10: هم دلي و هم زباني (نمونه فيش سخنراني ويژه ايام دهه سوم ماه مبارك رمضان 1436 ه ق)
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی