درسالهای اواخرهجرت پیامبراکرم (ص) که اسلام روز بروز، رونق می یافت ، یک هیئت به نمایندگی از مردم طائف به مدینه نزد پیامبر آمدند و به عرض رساندند که: «مردم طائف حاضرند، مسلمان شوند، مشروط براینکه آنها را آزاد بگذاری مثل گذشته درفحشاء و ربا و شراب خواری، آزاد باشند. پیامبردرخواست آنها را نپذیرفت و فرمود: دراسلام ، فحشاء و ربا و شراب حرام است نمایندگان به طائف برگشتند وسخن پیامبر را به مردم گفتند، این بارمردم پیشنهاد دیگری کردند و آن اینکه: پیامبر آنها را ازجهاد و روزه و نماز، معاف دارد، به مدینه آمده و پیشنهاد مردم طائف را به پیامبر، عرض کردند، پیامبر پیشنهاد آنها را پذیرفت .
مسلمانان از پیامبر پرسیدند: مگر جهاد و روزه و نمازاز واجبات نیست، فرمود: چرا، گفتند پس برای چه مردم طائف این امور معاف داشتی . فرمود: پس از آنکه مردم طائف ، مسلمان شدند، خود به خود به حقانیت و ارزش واجبات اسلام پی می برند و به آن عمل می کنند.همانگونه که پیامبر(ص) فرموده بود، همانطورهم شد، آنها پس از قبول اسلام ، کم کم به ارزش واجبات پی برده و آنها را نیز عمل کردند به این ترتیب پیامبر با این گونه تاکتیک های مفید، مردم را به سوی اسلام جذب می نمود.