«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

تحصیل علم ملا قربانعلی زنجانی

عالم ربانی مرحوم ملا قربانعلی زنجانی در تمام ۲۴ ساعت از شبانه روز جز دو ساعت نمی‌خوابیده اند و خود آن فقید سعید می‌فرمود: برای من ایام تعطیل مفهومی نداشت … و درباره استراحتشان می فرمودند: بادیه یا دیگ منفذداری را در حالی که پیه سوزی زیرش قرار می دادم و در مقابل خود قرار می دادم ، و مدت خواب من اختصاص به دقایق یا ساعتی داشت که آن ظرف گرم گردد و مرا از خواب بیدار سازد که باز مطالعه ام آغاز شود.

ایام تحصیل نجف روزهای تعطیل را جائی نرفته و در مدرسه می‌ماندم ، پیش از رسیدن روز تحصیل در طول هفته ضمن درس و بحثی که داشتم مواظب طلاب بودم و دقت می کردم که آنان چه کتابی و کدام قسمت آن را درس می‌گیرند؟ آنگاه روزهای تعطیل همان قسمتها را بدقت مرور می‌کردم تا اگر در روزهای تحصیل اشکال یا سؤالی از من شد در جواب عاجز نمانم . و این تلاش و کوشش در حالی بود که به نوشته مرحوم شیخ الاسلام زنجانی ، وضع آخوند از حیث معاش در نهایت سختی بود و تنها به وجه اندکی که از سوی بستگان او می رسید اکتفا می‌کرد. و خود آن مرحوم می فرمودند: در غربت سالیان درازی در نهایت تنگدستی تحصیل می‌کردم و از خیلی چیزها محروم بودم ، شبی در ایام زمستان مشغول مطالعه بودم که دیدم از طبقه دوم مدرسه پوست هندوانه ای توسط برخی از طلاب به صحن مدرسه پرتاب می شود و پوست هندوانه را برداشته می شوید و به دندان می‌کشد تا به نفس خود پاسخ گفته باشد.

با این همه رنج فقر و بی چیزی قادر نبود کمترین خللی در عزم استوار وی که پیمودن راه دشوار اجتهاد بود بیفکند آن مرحوم همانگونه که در «تحصیل علم» گرم و پرکار بوده در «تزکیه نفس و روح» و «سلوک معنوی» نیز کوشش بسیار داشت. اصولا دقت در زندگی حجة الاسلام نشان می دهد که وی در هر جبهه ای از جبهات نظری و عملی که وارد می شده تلاش و پشتکاری شگرف همراه با شهامت و شجاعتی شگفت از خود نشان می داد.

برای مثال در عصر پرآشوب مشروطه که به تعبیر شیخ شهید، کودکان را جوان و جوانان را پیر می ساخت ، از انجام تکلیف شرعی که حکم استقبال از مرگ را داشت ، باز نایستاد و شهر زنجان و حومه شاهد مبارزات سخت آن فقیه استوار و دوراندیش بود به یمن همین همت بود که منطقه حساس زنجان را در کشاکش سخت مشروطه دست‌کم تا سقوط پایتخت از رخنه آنچه که به زیان اسلام و ایران می انگاشت حفظ کرد.

در باب لزوم جدیت طلاب به تحصیل علوم تا مقام عالی اجتهاد و ضرورت یاری دیگران به آنان در رساله عملیه خود فرموده اند: بدان که اجتهاد در این زمان ظاهرا واجب عینی شده به جهت اینکه اینقدر مجتهد نیست در این زمان که کفایت مردم کند…پس اکثر طلاب که در خودشان صلاحیت استعداد را می دانند لازم است که مسامحه در تحصیل ننمایند و بلکه بر دیگران از غیر مشتغلین هم لازم است که اعانت آنها نمایند در تحصیل علم که آنها هستند حافظ دین و مروج شریعت …

نام نویسنده: علی میر خلف زاده
منبع حکایت: کتاب داستانهایی از علاقه مندان علم
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی