«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

مطالعه مرحوم سید محمد باقر اصفهانی در شب عروسی

مرحوم سید محمد باقر اصفهانی شب زفافش بود، زن‌ها وارد اطاق عروس و داماد شدند مرحوم سید فورا از اطاق خارج گردید و به اطاق دیگری رفت. دید برای مطالعه وقت مناسبی است فرصت را غنیمت شمرده بدون تأمل مشغول مطالعه شد. اواخر شب زن‌ها از اطاق عروس خارج گردیدند و به سوی خانه‌های خود رفتند و عروس بیچاره تنها ماند! و هر چه منتظر ماند که سید بیاید نیامد تا یک وقت متوجه شد که صبح است! یعنی جاذبه علم این مرد را طوری کشید که شب زفاف عروسش را فراموش کرد.این حس علاقه به علم و حقیقت در همه افراد بشر کم و بیش وجود دارد، البته مثل همه حس های دیگر شدت و ضعف دارد و بستگی دارد به اینکه انسان چقدر آن را پرورش دهد.

نام نویسنده: محمد جواد صاحی.
منبع حکایت: حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید مطهری ره
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی