«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

حاجات مرد بادیه نشین از امام حسین (ع)

روزی بادیه نشینی نزد امام حسین الله آمد و گفت: روزی از جدت رسول خدا شنیدم که فرمود: حاجات خود را یا از عرب شریف و یا مولای کریم و یا حامل قرآن و یا شخص‌ گشاده‌رو بخواهید و شما عرب بوده و کرامت سیرت شما و قرآن بین شما نازل شده است و پیغمبر اکرم فرمود که هرگاه بخواهیم به او نظر کنیم، به حسن و حسین بنگریم.

در این حال وقتی امام حسین (ع) از حاجت و مشکلش پرسید، او نیازش را روی زمین نوشت، حضرت فرمود: از رسول اکرم (ص) شنیدم که فرمود: نیکی و بخشش به افراد، به قدر معرفت و شناخت ایشان است و پدرم فرمود: ارزش هر شخصی احسان و نیکوکاری اوست از این رو از تو سه سؤال می پرسم؛ اگر پاسخ دهی، سه همیان و اگر دو سؤال را پاسخ دهی، دو همیان و اگر یکی را جواب دهی، یک همیان نقره و زر به تو می‌دهم.

آن مرد قبول کرد و حضرت پرسید: بهترین عمل کدام است؟ او جواب داد: ایمان به خدا. حضرت پرسید: نجات از هلاکت به چه چیز است؟ او پاسخ داد: اطمینان به خدا. امام حسین (ع) پرسید: زینت عبد و بنده خدا به چیست؟ او اظهار داشت: علم و دانشی که توأم با حلم و بردباری باشد. حضرت پرسید: اگر آن را نداشت؟ او پاسخ داد: فقر توأم با صبر و شکیبایی. حضرت پرسید: اگر آنرا نداشت؟ آن مرد گفت: صاعقه‌ای از آسمان فرود آید و او را نابود کند. در این حال امام حسین (ع) خندید و سه همیان نقره و زر به او عطا فرمود. من طلب رضی الناس بسخط الله و کله الله الی الناس . کسی که خشنودی مردم را با خشم و غضب الهی فراهم آورد، خداوند او را به مردم واگذارد.

نام نویسنده: محمد حسین مهر آیین.
منبع حکایت: جلوه عشق
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی