«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

خشتی از طلا و خشتی از نقره

رسول خدا (ص ) فرمود: وقتی مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم ، در آنجا فرشتگانی دیدم که با خشت طلا و خشت نقره ساختمانی می سازند، ولی گاهی دست از کار می‌کشند . از فرشتگان پرسیدم: شما چرا گاهی کار می‌کنید و گاهی از کار دست می‌کشید؟ سبب چیست ؟ پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختمانی به ما برسد  ،مشغول می شویم و هرگاه نرسد، از کار باز می ایستیم گفتم: مصالح ساختمانی شما چیست؟جواب دادند ، «سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر» وقتی مؤمن این ذکر را می‌گوید، ما ساختمان را می سازیم. وقتی که ساکت می شود ما نیز دست از کار می کشیم،

نام نویسنده: علامه مجلسی
انتشارات کتاب: الاسلامیه
شماره صفحات ارسال شده: ۳۴۶
منبع حکایت: بحار الانوار ج ۷۳
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی