«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

رفاقت و دوستی در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله

پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کنار چاهی رفت تا غسل‌ کند، یکی از اصحاب به نام حذیفه، پارچه ای با دست خود در برابر آن حضرت گرفت تا کسی او را نبیند، وقتی‌که غسل آن حضرت تمام شد، «حذیفه» نیز آماده شد که غسل کند، این بار پیامبر پارچه را بدست گرفت و در برابر حذیفه قرار داد، تا کسی او را نبیند، حذیفه عرض کرد: ای رسول خدا پدرم و مادرم به فدایت «جسارت می شود» این‌ کار را نکنید، پیامبر به او فرمود: «هیچ افرادی با هم رفیق نشدند مگر این‌ که محبوب ترین آن ها در پیشگاه خدا آن کسی است که رفاقتش نسبت به دیگران بیشتر باشد» 

نام نویسنده: محمد اشتهاردی
منبع حکایت: داستانها و پندها جلد چهارم
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی