روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و یکی از فرزندانشان را روی زانوی خود نشانده و می بوسید و به او محبت میکرد. در این هنگام مردی از اشراف جاهلیت خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و به آن حضرت عرض کرد: من ده تا پسر دارم و تا حال هنوز هیچ کدامشان را برای یک بار هم نبوسیده ام. پیامبر از این سخن چنان عصبانی و ناراحت شدند که صورت مبارکشان برافروخته و قرمز گردید، آنگاه فرمود: من لا یرحم لا یرحم، آن کس که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد خدا هم به او رحم نخواهد کرد. و بعد اضافه نمود: من چه کنم اگر خدا رحمت را از دل تو کنده است.