«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

روضه

این شب ها مؤمنین داغدارند، زیرا نه تنها أمیر و مولای خویش را از دست داده اند، بلکه بالاتر از آن، پدری مهربان را از دست داده اند، چنانکه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»(2) «من و علی پدران این امت هستیم.» و این علی (علیه السلام) است که همچون پدری مهربان، غمخوار امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) شده و در سختی ها پناه مسلمین است. و این علی (علیه السلام) است که

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) برای او می گرید و علت گریه خویش را می فرماید:

یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَهِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَهً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَک .(1)

ای علی! برای آنچه در این ماه از تو حلال شمارند گریه می کنم. گویا تو را می نگرم که نماز برای پروردگارت می خوانی و شقی ترین از اولین و آخرین که مانند پِی کننده شتر ثمود است، برانگیخته شود و ضربتی بر فرقت زند و محاسنت را خضاب کند.

و علی (علیه السلام) را پس از ضربت خوردن به خانه آوردند. خانه ای که همیشه یاور اهل آن بوده و دلسوز و غمخوار دنیا و آخرت ایشان است؛ و این مظلوم عالم است که همچنان غمخوار فرزندان خویش است و تاب دیدن اشک فرزندان خویش را ندارد چنانچه در تاریخ این طور ثبت شده:

محمّد بن حنفیّه می گوید امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: مرا بردارید و به خانه ببرید، پس حضرت را در نهایت ضعف برداشتیم و به خانه بردیم و مردم بر دور آن حضرت گریه و زاری می کردند تا حدی که نزدیک بود خود را هلاک کنند. پس امام حسن (علیه السلام) در عین گریه و زاری و ناله و بی قراری با پدر بزرگوار خود گفت: ای پدر! بعد از تو برای ما که خواهد بود؟ مصیبت تو بر ما امروز مثل مصیبت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است. گویا گریه را از رای مصیبت تو آموخته ایم.

پس امیر المؤمنین (علیه السلام) آن حضرت را به نزدیک خود طلبید. چون نظر کرد دیده های آن امام مظلوم را، دید که از شدتِ گریه مجروح گردیده است. به دست مبارک خود اشک از دیده هایِ نور دیده ی خود پاک کرد و دست بر سینه مبارکش گذاشت گفت:

ای فرزند! خداوند عالمیان دل تو را به صبر ساکن گرداند. مزد تو و برادران تو را در مصیبت من عظیم گرداند و اضطراب تو را و جریان آبِ دیده تو را ساکن سازد. به درستی که حق تعالی تو را اجر داد به قدر مصیبت تو.

پس آن حضرت را داخل حجره گردانیدند و در نزدیک محراب خوابانیدند. زینب و امّ کلثوم (علیهما السلام) آمدند در پیش علی (علیه السلام) نشستند. نوحه و زاری برای آن حضرت می کردند و می گفتند که: بعد از تو کودکان اهل بیتِ تو را که تربیت خواهد کرد؟ بزرگان ایشان را که محافظت خواهد نمود؟ ای پدر بزرگوار، اندوه ما بر تو دور و دراز است و آب دیده ی ما هرگز ساکن نخواهد گردید. پس صدای مردم از بیرون حجره بلند شد به ناله و آب از دیده های مبارک علی (علیه السلام) جاری شد. نظر حسرت به سوی فرزندان خود افکند. حسن و حسین (علیهما السلام) را نزدیک خود طلبید و ایشان را در بر کشید و روی های ایشان را می بوسید.(1)

زینب کنار لاله ی پرپر صبور باش

در داغ بال های کبوتر صبور باش

من می روم شبانه، غریبانه دخترم

بر سوز این غریبی حیدر صبور باش

اینجا هنوز اوّل راه است دخترم

زینب کنار تشت برادر صبور باش

نام نویسنده: حجت الاسلام هاشمي نسب
انتشارات کتاب: دفتر مطالعات و پژوهش هاي مركز رسيدگي به امور مساجد خرداد
شماره صفحات ارسال شده: 40-44
منبع حکایت: شهد سخن 10: هم دلي و هم زباني (نمونه فيش سخنراني ويژه ايام دهه سوم ماه مبارك رمضان 1436 ه ق)
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی