«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

شهادت شهید ثالث “آیه الله ملا محمد تقی”

حضرت آیة الله ملامحمدتقی از مراجع تقلید بود و در قزوین سکونت داشت. او عموی زنی به نام قرة العین بود، این زن که زرین تاج نام داشت و محمد علی باب “سرکرده فرقه ضاله بابیت” لقب قرة العین «نور چشم» به او داده بود مورد اعتراض شدید پدر و عمویش قرار می گیرد و این به جهت ارتباط او با محمد علی باب و یارانش بود، سرانجام از طرف باب و یارانش و قرة العین نقشه قتل ملا محمدتقی کشیده می شود، هر چند عده ای از نویسندگان و مورخین معتقدند طراح اصلی نقشه، شخص قرة العین بوده است. شبی، بعد از نیمه های آن مرحوم ملامحمدتقی از منزل بیرون آمد و برای اداء نماز شب به مسجد رفت. در مسجد کسی نبود. او در محراب عبادت در حال سجده به مناجات پرداخت که ناگهان چند نفر بابی به مسجد ریختند .نخستین بار نیزه ای به پشت گردن او فرو بردند و سپس هشت زخم دیگر به بدنش وارد آوردند و فرار کردند. ملا برای رعایت نجس نشدن مسجد، کشان کشان خود را به بیرون از مسجد رساند و کنار در مسجد بیهوش شد. مردم با خبر شدند و او را به خانه اش بردند. ملا بعد از چند روز به شهادت رسید. مقبره او در کنار بارگاه مقدس امام زاده حسین در شهرستان قزوین واقع شده و زیارت گاه مؤمنین است. از او به عنوان شهید ثالث نام برده می شود.

نام نویسنده: علیرضا خاتم
منبع حکایت: داستانهائی از علماء
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی