طمع در زبان عربی به معنای امید داشتن به دستیبای به مطلوب است، خداوند در قرآن از زبان ساحران فرعون که به حضرت موسی (علیه السلام) ایمان آوردند، میفرماید:.«و ما لنا لا نؤمن بالله و ما جاءنا من الحق و نطمع أن یدخلنا ربنا مع القوم الصالحین» و برای ما چه [عذری] است که به خدا و آن چه از حق به ما رسیده، ایمان نیاوریم و حال آن که چشم داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت] درآورد؟
براساس این آیه روشن میشود که طمع، هم در امور مطلوب و هم در امور نامطلوب به کار میرود، اما این واژه در زبان فارسی تنها در موارد منفی به کار می رود که عبارت است از: امید به دست یافتن به چیزی، اما امیدی نامطلوب، امید داشتن به این که دیگران بخشی از مال و دارایی خود را به ما ببخشند، یا ما را در سود حاصل از کار خود شریک کنند و مانند آن، مصداقها و نمونههایی از طمع هستند.
روایتهایی که در مذمت طمع نقل کردیم، همگی ناظر به چنین مواردی است. سر ناپسندی طمع در آثار و پیامدهای ناگوار آن است که در ادامه برخی از آنها به اختصار بیان میشود: آثار طمع: تجربه بشری ثابت کرده است که طمع بستن به مال و دارایی دیگران، پیامدهای ناگواری دارد. ملا احمد نراقی در این باره داستانی آورده است، دو نوجوان با یکدیگر دوست بودند که یکی نان داشت و دیگری نان و عسل، نوجوانی که نان خالی داشت، رو به دوستش کرد و گفت: مقداری از عسل را به من هم بده. او گفت: میدهم به شرط آنکه سگ من شوی نوجوان پذیرفت و نوجوانی که عسل داشت، بندی به گردن او انداخت و او شروع کرد به پارس کردن تا مقداری عسل به دست بیاورد، این داستان به خوبی نشان میدهد که طمع چگونه انسان را از کرامت انسانی تهی و او را برده دیگران میسازد.