«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

محبت و علاقه خداوند نسبت به بندگانش

روزی شخصی از بیابان به سوی مدینه می آمد، در راه دید پرنده ای به سراغ بچه های خود در لانه رفت، آن شخص کنار لانه پرنده رفت و جوجه ها را گرفت و به عنوان هدیه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورد.

چون به حضور پیامبر رسید، جوجه ها را نزد پیامبر گذاشت، در این هنگام جمعی از اصحاب حاضر بودند، ناگاه دیدند مادر جوجه ها بی آنکه از مردم وحشت کند آمد و خود را روی جوجه های خود انداخت. معلوم شد مادر جوجه ها، به دنبال آن شخص به هوای جوجه هایش بوده، محبت و علاقه به فرزندانش به قدری بود، که بدون ترس خود را روی جوجه هایش انداخت. پیامبر به حاضران فرمود: این محبت مادر را نسبت به جوجه هایش درک کردید، ولی بدانید خداوند هزار برابر این محبت، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد.

نام نویسنده: سید علی اکبر صداقت. ص۵۴۰
منبع حکایت: یکصد موضوع، پانصد داستان
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی