«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

مزد و اجر رسول خدا در قرآن

پیامبر (صلی الله علیه و آله) از مردم پیمان گرفت ولی عده معدودی در آزمون الهی سربلند بیرون آمدند. وقتی‌که آیه ۲۳ سوره شوری نازل شد: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده ف القربي «بگو از شما پاداشی برای رسالت نمی خواهم جز دوستی با خویشان »، پیامبر (صلی الله علیه وآله) مردم را جمع کرد و ایستاد و خطاب به آنها فرمود: خداوند برای من، بر شما چیزی را واجب کرده، آیا آن را ادا می‌کنید؟ کسی پاسخ نداد. و این سخن را پیامبر سه بار تکرار کرد و کسی جواب نداد، پیامبر به آنها فرمود: آن چیز طلا و نقره و غذا نیست، در این وقت گفتند: بفرمایید چیست؟ فرمود: خداوند این آیه را نازل کرده است. گفتند: ما آن را می پذیریم. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: سوگند به خدا از آن همه جمعیت هیچ کس جز هفت نفر به آن عهد خود وفا نکردند. آن هفت نفر عبارتند: از سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، جابر بن عبدالله انصاری، بیت «غلام رسول خدا» و زید بن ارقم.

نام نویسنده: شیخ کلینی
انتشارات کتاب: دار الکتب الاسلامیه
منبع حکایت: الکافی
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی