می دانیم که در دوران جاهلیت، دو قبیله بزرگ اوس و خزرج در مدینه وجود داشتند که بیش از یک صد سال جنگ و خونریزی و اختلافات در میان آنان جریان داشت و هر چند وقت، ناگهان به جان یکدیگر وارد افتاده، خساراتی جانی و مالی فراوانی به یکدیگر وارد میکردند، یکی از موفقیت های بزرگ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) که پس از هجرت به مدینه، این بود که به وسیله اسلام صلح و صفا در میان آن دو قبیله ایجاد کرده و با اتحاد آنها جبهه نیرومندی در مدینه بوجود آمد.
اما از آنجا که ریشههای اختلافات آنان، فوق العاده زیاد و نیرومند و اتحادشان تازه و نو نهال بود، گاه و بی گاه بر اثر عواملی چند، اختلافات فراموش شده، شعله ور میگشت که البته پس از مدتی در پرتو تعلیمات اسلام و تدبیر پیامبر خاموش گشت.
گویند روزی دو نفر از قبیله اوس و خزرج به نام ثعلبه بن غنم و اسعد بن زراره در برابر یکدیگر قرار گرفتند و هر کدام افتخاراتی را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود بر می شمرد، ثعلبه گفت: خزیه بن ثابت «ذوالشهادتین» و حنظله «غسیل الملائکه » که هر دو از افتخارات مسلمانانند از ما هستید؛ همچنین عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ از ما می باشد.
در برابر او اسعد بن زراره که از طایفه خزرج بود، گفت: چهار نفر از قبیله «ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید» در راه تعلیم قران خدمت بزرگی انجام دادند، به علاوه، سعد بن عباده، رئیس و خطیب مردم مدینه از ما هست.
کمکم به جایی باریک کشید و قبیله های این دو از جریان آگاه شدند و دست به اسلحه کرده، در برابر یکدیگر قرار گرفتند. بیم آن می رفت بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعله ور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود. خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد و صلح را در میان آن ها بر قرار نمود. آیه در این جا نازل گردید و به صورت یک حکم عمومی همه مسلمانان را با بیان مؤثر و موکدی دعوت به اتحاد کرد “و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمة الله علیکم إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون”. «آل عمران /۱۰۳»