«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

نتیجه اختلاف

می دانیم که در دوران جاهلیت، دو قبیله بزرگ اوس و خزرج در مدینه وجود داشتند که بیش از یک صد سال جنگ و خونریزی و اختلافات در میان آنان جریان داشت و هر چند وقت، ناگهان به جان یکدیگر وارد افتاده، خساراتی جانی و مالی فراوانی به یکدیگر وارد می‌کردند، یکی از موفقیت های بزرگ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) که پس از هجرت به مدینه، این بود که به وسیله اسلام صلح و صفا در میان آن دو قبیله ایجاد کرده و با اتحاد آنها جبهه نیرومندی در مدینه بوجود آمد.

اما از آنجا که ریشه‌های اختلافات آنان، فوق العاده زیاد و نیرومند و اتحادشان تازه و نو نهال بود، گاه و بی گاه بر اثر عواملی چند، اختلافات فراموش شده، شعله ور می‌گشت که البته پس از مدتی در پرتو تعلیمات اسلام و تدبیر پیامبر خاموش گشت.

گویند روزی دو نفر از قبیله اوس و خزرج به نام ثعلبه بن غنم و اسعد بن زراره در برابر یکدیگر قرار گرفتند و هر کدام افتخاراتی را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود بر می شمرد، ثعلبه گفت: خزیه بن ثابت «ذوالشهادتین» و حنظله «غسیل الملائکه » که هر دو از افتخارات مسلمانانند از ما هستید؛ همچنین عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ از ما می باشد.

در برابر او اسعد بن زراره که از طایفه خزرج بود، گفت: چهار نفر از قبیله «ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید» در راه تعلیم قران خدمت بزرگی انجام دادند، به علاوه، سعد بن عباده، رئیس و خطیب مردم مدینه از ما هست.

کم‌کم به جایی باریک کشید و قبیله های این دو از جریان آگاه شدند و دست به اسلحه کرده، در برابر یکدیگر قرار گرفتند. بیم آن می رفت بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعله ور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود. خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد و صلح را در میان آن ها بر قرار نمود. آیه در این جا نازل گردید و به صورت یک حکم عمومی همه مسلمانان را با بیان مؤثر و موکدی دعوت به اتحاد کرد “و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمة الله علیکم إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون”. «آل عمران /۱۰۳»

نام نویسنده: علی نورالدینی
منبع حکایت: داستانهایی از شان نزول قرآن ,
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی