«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

نماز اول وقت یا امتحان؟

آیت الله سید محسن امین جبل عاملی؛ «۱۲۸۴ – ۱۳۷۱ ه ق» در دمشق مکتبی داشت که دانشجویان شیعه در آنجا تحصیل می‌کردند و مدرسه تحت نظر ایشان اداره می‌شد. از آن بزرگوار نقل شده که یکی از تربیت یافتگان مکتب برای تحصیل علم طب به آمریکا سفر کرده بود و پیوسته از اوضاع آنجا و تحصیلات خود به ما خبر می داد؛ از جمله نوشته بود که چندی قبل امتحان داشتیم ولی در روز امتحان موانعی پیش آمد که ساعت به ساعت امتحان به تأخیر افتاد تا این که نزدیک بود ما را برای امتحان ببرند.

متوجه شدم وقت نماز از دست می رود، در این فکر شدم که آیا امتحان بدهم و نماز نخوانم و یا نماز بخوانم و از امتحان بگذرم؟ فوری مهیای نماز شدم دانشجویان که حالت مرا مشاهده کردند، گفتند: کجا می‌روی الان نوبت امتحانت فرا می‌رسد. گفتم: من یک تکلیف مذهبی دینی دارم که وقت آن می‌گذرد پس وضو ساختم و نمازم را خواندم یکی از اساتید متوجه مراسم مذهبی من شده بود، بعد از نماز رفتم هیئت ممتحنه، بخاطر آن تقید من به مذهب در وقت معین دیگری از من امتحان گرفتند.

در ادامه می فرماید: من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده‌ام که اگر به دریا بیفتند دامنشان تر نمی‌شود.

منبع حکایت: پاداشها و کیفرها، ص ۳۸
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی