بانوی بسیار متین و با وقاری بود. با کسی کار نداشت، بیشتر اوقاتش را به تحصیل و کسب علم میگذرانید.
برای جامعه اش مفید بود و کنشگری میکرد، در زمینه های فرهنگی و اجتماعی دلسوز محل خودش بود.
هرجا کاری زمین می ماند بی ریا داوطلب می شد و کار زمین مانده را انجام می داد.
نگاه ها نسبت به او متفاوت بود، عده ای میگفتند زیاده خواهی میکند، از چندتا پول میگیرد، غافل از اینکه او تمام کارهایش را فی سبیل الله انجام می داد.
عده ای میگفتند دنبال پست و جایگاه است، و هرکسی چیزی می گفت، اما در دل دختران نوجوان و جوان رخنه کرده بود و هریک از دختران را تشویق به کنشگری با روحیه جهادی می کرد، غمهایش را به تنهایی به دوش می کشید اما در شادیهایش دیگران را همراه میکرد، چهره ای گشاده داشت، اما گاهی مورد بی مهری قرار میگرفت، همسایه ای داشت که نمیتوانست رفتارهای متین اورا تحمل کند، برای آزار دادن او زباله های کوچه را جارو میزد و درب منزل بانوی مهربان رها میکرد که وانمود کند ، حضورش در اجتماع مانع نظافت منزل و محیط زیستش شدهاست.
مدتی بود درب منزلش زباله نمیدید تعجب کرد، جویای حال همسایه شد، متوجه شد گرفتاری برایش عارض گشته، تصمیم گرفت از نبی اکرم الگو بگیرد، به دیدارش رفت و گفت غیبت شما نگرانم کرده، مدتی است که کم پیدا شدی.
همسایه از رفتار باوقار بانوی حکایتمان شرمگین شد، و گفت: آنچه از رفتار پیامبر ص در تاریخ خوانده بودم را توسط پیروانش به چشم مشاهده کردم.
پس از آن اتفاق، آن بانو الگویی شد برای بانوانی که بیتفاوت به جامعه بودند.