«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

کینه جوئی ولید

عقبه پدر ولید فرماندار کوفه در مکه معظمه آب دهان به صورت پیامبر (ص) انداخت و روز بدر هم با کفار به جنگ آمد. کفار که شکست خوردند دستگیر شد و او را نزد پیامبر (ص) آوردند و به امر پیامبر امیرالمؤمنین (ع)  او را کشت. لذا فرزندش ولید که در زمان عثمان به فرمانداری کوفه منصوب شد همیشه کینه امیرالمؤمنین (ع) در دلش بود و حضرت را تا آخر عمر دشنام می کرد. وقتی ولید بیمار شد امام حسن به عیادتش رفت، او چشم‌گشود و گفت: من از آنچه کرده ام پشیمانم و بخدا توبه می‌کنم جز دشنام به پدرت که پشیمان نیستم. امام حسن (ع) فرمود: پدرم پدرت را کشت و ترا هم بخاطر شراب خوردن حد زد، لذا دشمن او هستی و این کینه سبب این دشنام دادن است.

نام نویسنده: سید علی اکبر صداقت.
منبع حکایت: برگرفته از کتاب یکصد موضوع، پانصد داستان.
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی