«افلح» غلام امام باقر (ع) بود. او میگوید: من با امام باقر (ع) به زیارت خانه خدا رفتیم. وقتی امام وارد مسجد شد از آنجا نگاهی به خانه خدا کرد و گریه کرد تا اینکه گریه اش بلند شد. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت باد. مردم شما را می بینند آهسته تر گریه کنید. امام فرمود: وای بر تو ای افلح چرا گریه نکنم؟ شاید خدای تعالی به من نظر کند و در قیامت رستگار شوم، آنگاه خانه خدا را طواف کرد و سپس آمد در نزد مقام نماز گزارد. وقتی سر از سجده برداشت جای سجده اش از اشکهای چشمانش خیس شده بود.