«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

اقناع اندیشه

اشاره

در تفکر اسلامی، ریاست بر مردم به عنوان یک مسئوولیت سنگین و خطیر محسوب می شود، بر خلاف فرهنگ غیر دینی، که ریاست را فرصتی برای سریع تر رسیدن به هواهای نفسانی و بهره مندی هرچه بیشتر از قدرت و ثروت می دانند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در کلامی شیوا، این نکته را بیان فرموده اند که: «سَیِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ .»(1) (رئیس و آقای هر قوم، خدمتگزار آن ها می باشد.)

گفته می شود که سه رکن اصلی در هر حکومت، ایدئولوژی ساختاری، مسئولین و مردم هستند. طبیعتاً مسئولین و کارگزاران در هر حکومت، اجرا کننده ی قوانین بوده و رابطه ی میان مردم با ایدئولوژی های ساختاری و اصلی در آن حکومت می باشند؛ بنابراین در کشور ما که حکومتی بر اساس ایدئولوژی اسلامی تشکیل شده، مسئولین نیز واسطه ای میان توده مردم با اندیشه حکومت اسلامی شده اند و در مقام عمل آن را به اجرا در می آورند، پس در صورت موفقیت آنها، اسلام در نظر مردم بزرگ جلوه کرده و در صورت شکست و یا ضعف جدی در آنان، چهره ی اسلام دچار ضعف و نقص خواهد شد.

با نگاهی به آیات و احادیث تفصیلی در این زمینه و بهره بردن از شیوه ی عملی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) و امیر المؤمنین علی (علیه السلام)، به نکات و وظایف متعددی برای مسئولین در حکومت اسلامی نسبت به مردم دست می یابیم که بررسی تمام آنها در این مجال نمی گنجد، از این رو تنها به ذکر برخی وظایف مهم تر و حساس تر اکتفا می کنیم.

1-دوری از تکبر و فخرفروشی:

یکی از صفات ناپسند اخلاقی، که درمورد مسئولین و کارگزاران حکومتی به صورت ویژه و خاص، ناشایست می باشد، تکبر و غرور است. در کلامی مشهور از أمیر المؤمنین (علیه السلام) آمده: «آفَهُ الرِّئاسَهِ الفَخرُ.»(1) (آفت ریاست، فخر است.)

در نگاه عموم مردم، مسئولین در هر حکومت، قشری فرهیخته و الگو برای جامعه بوده و افرادی والااندیش هستند. بدیهی می باشد که چنین انسان هایی نباید اهل تکبر باشند، بلکه می بایست همواره شکوه و بزرگی خداوند را در نظر داشته و خود را در محضر او ببینند و سیره پیشوایان معصوم (علیهم السلام) را سرلوحه کار خویش قرار دهند.

نامه امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر، یکی از الگوهای بسیار آموزنده در این زمینه می باشد. حضرت در بخشی از این نامه می فرمایند: «إِیَّاکَ وَ مُسَامَاهَ اللَّهِ فِی عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِی جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبَّارٍ وَ یُهِینُ کُلَّ مُخْتَالٍ.»(2)

مضمون توصیه ایشان آن است که اگر قدرتی که از آن برخورداری، نِخوتی در تو پدید آورد و خود را بزرگ بشمری، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر، و قدرتی را که بر تو دارد بنگر و حال آنکه تو چنین قدرتی را بر خود نداری؛ که چنین نگریستن، سرکشی تو را می خواباند و تیزی تو را فرو می نشاند و خِرَد رفته ات را به جای باز می گرداند.

2-گشاده رویی، محبت و مدارا با مردم:

امیر المؤمنین (علیه السلام) در توصیه ای خطاب به محمد بن أبی بکر، والیِ ایشان در مصر می فرمایند:

«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ.»(1)

در برخورد با مردم، رفتاری از روی فروتنی، نرمخویی و مهربانی داشته، و با آنان گشاده رو و خندان باش.

گشاده رویی از جمله عواملی است که می تواند مانع از دگرگونی حال مدیر و مسئول، بعد از به قدرت رسیدن باشد و اینکه قدرت و مسئولیت های جدید، او را از حالت قبلی که با مردم نشست و برخاست می کرد و با آنها نزدیک بود، خارج نکند. مدیر و حاکم باید مراقب باشد تا به گونه ای رفتار کند که پس از به قدرت رسیدن، حتی به مردم نزدیک تر شود.

مولای متقیان علی (علیه السلام) در همین زمینه می فرمایند: «فَإِنَّ حَقّاً عَلَی الْوَالِی أَلَّا یُغَیِّرَهُ عَلَی رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَی إِخْوَانِه .»(2)

یکی از وظایف والی آن است که مقام و نعمت مخصوصی که به او رسیده، حال وی را نسبت به مردم تغییر ندهد، بلکه نعمت الهی، او را به بندگان خداوند نزدیک تر و نسبت به برادران (دینی اش) مهربان تر کند.

در بخشی از نامه ی أمیرالمؤمنین (علیه السلام) به مالک اشتر که در ابتدای مطالب نیز نقل شد، در توصیه به مدارا با مردم و تحمل خطاهای آنان چنین آمده: «وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَی عَلَی أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَی أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ.»(1)

رفتارت با مردم، هرگز چونان حیوانی وحشی و شکاری نباشد که خوردن آنها را غنیمت بشماری، چرا که مردم دو دسته اند، یا برادران دینی تو هستند و یا در خلقت شبیه تو می باشند. پس اگر گناهی از آنان سر می زند یا مشکلاتی بر آنان عارض می گردد، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می شوند، آنان را ببخشای و بر آنها آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.

3-انتقاد پذیری و پرهیز از ایجاد جوّ ارعاب:

در نگاه معصومین (علیهم السلام)، مقدمات تحقق عدالت اجتماعی زمانی فراهم می گردد که مردم و مسئولین به حقوق و وظایف متقابل خود آشنا باشند و بر همین اساس نسبت به یکدیگر خیرخواهی و نصیحت را فراموش ننمایند. بر همین اساس، نقدِ دینی و پذیرش آن، از ارکان حکومت های الهی برشمرده می شود. اما حکومت های غیر دینی، اگرچه که استبدادِ خود را در زیر نقاب دموکراسی پنهان می نمایند، اما در واقع حقوق و وظایف مردم و مسئولین را به صورت یکطرفه و به نفع قدرتمندان و ثروتمندان تعریف می نمایند.

امیر المؤمنین (علیه السلام) در این زمینه نیز توصیه می فرمایند: «وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَ أَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَ شُرَطِکَ حَتَّی یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِع .»(1)

پاره ای از وقت خویش را برای آنان که با تو سخنی دارند، قرار بده و در یک مجلس عمومی، به حرف های آنان گوش فرا ده. سپس در آن مجلس برای (رضای) خداوندی که تو را خلق کرده، فروتن باش و لشکریان و نیروهای نظامی و انتظامی و محافظان شخصی ات را از آنان دور کن تا آنان که با تو سخنی دارند، بدون هیچ ترس و نگرانی و لکنت زبان، با تو سخن بگویند.

4-تربیت اخلاقی و آموزش قرآن و احکام دین:

از مهم ترین وظایف مسئولین در قبال مردم، اهتمام جدی به امور فرهنگیِ جامعه و آموزش مسائل دینی به جوانان و عموم مسلمانان می باشد تا زمینه ی رشد فکری و اخلاقی در میان مردم هر چه بیشتر فراهم گردد. چه بسا می توان گفت که این وظیفه در دولت های اسلامی، مهم تر و والاتر از رسیدگی به امور معیشتی مردم است و حتی در بسیاری از موارد، بازار اسلامی، از ربا و دروغ و فریب عاری نخواهد شد، مگر پس از آموزش کامل و مناسب احکام و اعتقادات اسلامی در این زمینه.

امام علی (علیه السلام) در توصیه ای به قُثَم بن عباس، نماینده ی ایشان در شهر مکه می فرمایند: «وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ وَ لَا یَکُنْ لَکَ إِلَی النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُکَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُکَ.»(1)

و پس از نماز ظهر و عصر در میان آنها نشسته و پاسخ کسانی را که از احکام دینی پرسش دارند، بده و به جاهلان تعلیم بفرما و عالمان را مورد تذکر و یادآوری قرار بده و نباید به جز زبانت، هیچ واسطه ای میان تو و مردم وجود داشته باشد و می باید چهره ات را مستقیماً ببینند.

ایشان همچنین در خطبه 34 نهج البلاغه، در خطاب به مردم شام، یکی از وظایف حاکم اسلامی را همین موضوع بیان کرده و می فرمایند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ … تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا.»(2)

ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است. حق شما بر من، آن است که … شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید.»

و در کلامی دیگر می فرمایند: «عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یُعَلِّمَ أَهْلَ وَلَایَتِهِ حُدُودَ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ.»(1)

امام و حاکم اسلامی موظف است معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد. 

نام نویسنده: حجت الاسلام هاشمي نسب
انتشارات کتاب: دفتر مطالعات و پژوهش هاي مركز رسيدگي به امور مساجد خرداد
شماره صفحات ارسال شده: 95-102
منبع حکایت: شهد سخن 10: هم دلي و هم زباني (نمونه فيش سخنراني ويژه ايام دهه سوم ماه مبارك رمضان 1436 ه ق)
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی