«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

نماز جماعت

آقا عبدالحسین فرزند وحید بهبهانی(قدس سره):

عبدالحسين پسر کوچک وحيد بهبهاني است. درباره ی او نوشته اند: ولادتش در کربلا اتفاق افتاده. در خدمت پدرش علوم شرعي را تحصيل کرد و در عصر آن مرحوم مرجع مردم در اخذ فتاوی شد. وحيد اجازه ای مبسوط به ایشان دادند و مردم را به رجوع و استفتا از خدمتش حکم فرمودند. بعد از آن که پدرش وحيد درگذشت، علما و مؤمنين از او خواهش کردند که به جای آقا به نماز جماعت مشغول شوند. بعد از اصرار زیاد، چند روزی مشغول امامت جماعت شد وخلق بسياردر نمازش حاضر مي شدند. بعد از دو ماه نماز جماعت را تعطيل کرد و گفت: «امامت مقامي عظيم، و تحمل آن بر من مشکل و با آن زهد و ورع و تقوا کناره گرفت.»

شماره صفحات ارسال شده: ۲۶۹
منبع حکایت: وحید بهبهانی
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی