دامادم میگوید شبهایی که در خرمشهر مستقر بودیم، یک شب نوبت سیدمحمد بود که دو ساعتی پاس دهد، علیرغم وضع جسمی نامناسب عازم محل نگهبانی شد، در همان حال فردی از بچههای بسیجی با او همکلام میشود از او میپرسد جهانآرا کیست؟ تو او را میشناسی؟
و سیدمحمد جواب میدهد پاسداری است مثل تو، او میگوید نه جهانآرا 45 روز است که با تعداد کمی نیرو جلوی دشمن را گرفته است و سیدمحمد جواب میدهد گفتم که او هم یک پاسدار معمولی است، فردای آن روز آن فرد برای گرفتن امضا برگه مرخصیاش راهی اتاق فرماندهی میشود میبیند که او همان پاسدار در حال پاس شبِ گذشته است.
(به روایت پدر شهید)