پس از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، فرزندانش شبانه جنازه آن حضرت را در زمین بلندی مخفیانه به خاک سپردند. سال ها گذشت جز ائمه (علیهم السلام) و نزدیکان آن ها نمی دانستند قبر آن حضرت کجاست تا این که در زمان خلافت هارون الرشید حادثه ای سبب پیدا شدن قبر حضرت گردید و آن حادثه چنین بود.
عبدالله بن حازم میگوید: روزی برای شکار همراه هارون از کوفه خارج شدیم، به ناحیه غریین نجف رسیدیم، در آن محل آهوان را دیدیم، بازها و سگ های شکاری را به سوی آن ها فرستادیم. آهوان پا به فرار گذاشته خود را به تپه ای که در آنجا بود رساندند و بالای آن تپه ایستادند. بازها و سگ های شکاری از تپه بالا نرفته و برگشتند. آهوان از آن تپه پایین آمدند، بازها و سگ های شکاری آن ها را تعقیب کردند، آهوان دوباره به آن تپه پناهنده شدند و بازها و سگ ها دوباره بازگشتند و این حادثه بار سوم نیز تکرار شد. هارون از این ماجرا در شگفت شد که این چه قضیه است که وقتی آهوان به آن تپه پناه می برند. بازها و سگ ها جرأت رفتن به آنجا را ندارند. هارون گفت: بروید به کوفه و شخصی را که از همه بیشتر عمر کرده باشد، پیدا کرده پیش من بیاورید. پیرمردی از طایفه اسد را پیدا کرده نزد هارون الرشید آوردند. هارون گفت: پیرمرد! این تپه چیست؟ ما را از حال این تپه آگاه ساز! پیرمرد پاسخ داد: پدرم از پدرانشان نقل کرده که آنها میگفتند: این تپه قبر شریف علی (علیه السلام) است که خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است و هر کس به آنجا پناه ببرد در امان است. لذا آهوان در پناه آن حضرت از خطر محفوظ ماندند. هارون الرشید از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در کنار آن تپه نماز خواند، دعا کرد، گریه نمود، صورت را به زمین گذاشت و به خاک مالید و سپس دستور داد بارگاهی روی قبر آن حضرت ساختند. به اینگونه قبر مبارک حضرت علی (علیه السلام) تقریبا پس از صد و سی سال آشکار گردید. «ظاهرا این مکان مورد تایید امامان معصوم (علیهم السلام) نیز واقع گردید»