مالک بن قیس مشهور به ابوخیثمه از یاران رسول خدا بود و در بسیاری از جنگها شرکت داشت . او و چند نفر از رفتن جنگ تبوک خودداری کردند. بعد از ده روز از حرکت رسول خدا به سوی تبوک ، در ظهر گرمای شدید تابستان ، از بیرون آمد و در میان باغی که داشت برای دو همسر خود سایبانی ساخته بود: آنان کوزه آب خنک آماده و غذا مطبوعی تهیه و سایبان را آب پاشیده تا هوای داخل آن خنک باشد و منتظر همسرشان بودند. وقتی ابو خیثمه نظری به زنان و آب سرد و غذا همسران زیبا در آسایش انداخت به یاد رسول خدا افتاد و نفسش به او گفت : رسول خدا در گرما و سختی ، من در راحتی و آسایش روا نبود، بعد گفت : منافق در دین شک می کند ولی نفسم بهمان جهتی که دین توجه می کند روی می آورد. وسائل سفر را برایش آماده و با شتر بسوی جنگ تبوک رهسپار شد در راه با عمیر بن وهب رفیق شد، وقتی نزدیک اردو و پیامبر رسید به عمیر گفت: من تخلف از همراهی پیامبر کرده ام بگذار تنها برای عذرخواهی بروم. شخصی به پیامبر عرض کرد: کسی از راه می رسد! پیامبر فرمود: خدا کند ابوخیثمه باشد؟ چون نزدیک شد و شتر را خوابانید شرفیاب حضور پیامبر شد و پیامبر فرمود: از تو همین انتظار را داشتم ؛ و او داستان حرکت و حدیث نفس خود به عرض پیامبر رسانید؛ و پیامبر درباره اش فرمود